درمانناپذیر، بی درمان، بهبود ناپذیر سایر معانی: بی چاره، بی علاج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی چاره، بی درمان، بهبودی ناپذیر، علاج ناپذیر سایر معانی: لاعلاج، درمان ناپذیر