[آب و خاک] واچرخند یخچالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیم دایره، نیم پرهون، نیم چرخه، نیم هلال [ریاضیات] منحنی نیم دایره ای، نیم دایره
نا مناسبی سایر معانی: بی تدبیری، سوسیاست، بی کیاستی، نسنجیدگی، رویه غلط، بی سیاستی، عدم اقتضا
[حسابداری] بیمه نامه [حقوق] بیمه نامه
آبدار [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که در بافت آن آب فراوانی وجود دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
ابدار، باطراوت، بارانی، شاداب، پر اب، شیرهدار سایر معانی: (میوه و سبزی و غیره) آبدار، (عامیانه) جالب، گیرا، پرآب و تاب، (عامیانه) پرنان و آب، پرسود
[حسابداری] بیمه نامه عمر
سیاست بیبرنده [علوم سیاسی و روابط بینالملل] خطمشی مبتنی بر تلاش نظامی بیشازاندازه احتیاطآمیزی که به پیروزی هیچیک از طرفها نمیانجامد ...
(گیاه شناسی) پیراپرهون، دایره ی محیطیه [عمران و معماری] دایره محیطیه
جانبداری از خطمشی [مدیریت] حمایت فعالانه یا پنهان یا ناخواسته از یک خطمشی یا دستهای از خطمشیهای مختلف
بیمه گذار، صاحب ورقه ی بیمه [حقوق] بیمه گذار
سیاستگذاری [علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرایند تصمیمگیری درمورد یک راهکار برای رسیدن به یک هدف مشخص