سبوس، پوسته، کاه، پوشال، چیز کم بها یا بی اهمیت، خنده کردن سایر معانی: هر چیز بی ارزش، زوائد، نخاله، (به طور دوستانه) دست انداختن، سر به سر گذاشتن، مسخره کردن، شوخی و مسخرگی، خس، خاشه، خاشاک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی