معنی

سبوس، پوسته، کاه، پوشال، چیز کم بها یا بی اهمیت، خنده کردن
سایر معانی: هر چیز بی ارزش، زوائد، نخاله، (به طور دوستانه) دست انداختن، سر به سر گذاشتن، مسخره کردن، شوخی و مسخرگی، خس، خاشه، خاشاک، پخل، تراشه ی فلز که برای گمراه کردن رادار دشمن به کار می رود
[عمران و معماری] پوشال - کاه
[برق و الکترونیک] پوشال یکی از روشهای جنگ الکترونیکی غیر فعال ( ای سی ام) با استفاده از ابری از هزاران قطعه سیم یا ورقه فلزی نازک که طول برش آنها به گونه ای است که به صورت دو قطبیهایی با بسامد تشدید گسترده رفتار می کنند . پاشیدن آن در اطراف هواپیما یا سایر وسایل رزمی موجب گمراهی رادار دشمن و جلوگیری از ردگیری و تعیین موقعیت، مسیر و سرعت آن می شود. همچنین موشکهای هدایت شونده با رادار نیز با این روش منحرف و یا یر در گم می شوند.

دیکشنری

چاقو
اسم
straw, chaff, pugکاه
straw, chaff, dunnage, staffing, sawdust, stubbleپوشال
crust, case, scale, membrane, cortex, chaffپوسته
bran, chisel, chaff, pollard, off-cornسبوس
chaffچیز کم بها یا بی اهمیت
فعل
laugh, chaff, chink, chortle, crack up, giggleخنده کردن

ترجمه آنلاین

کاه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.