پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن، پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن سایر معانی: پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفه کردن، خفه شدن، خاموش کردن، در دل نگاه داشتن سایر معانی: از هوا محروم کردن، (مجازی) دلگیر بودن، دچار خفقان کردن، دچار نفس تنگی کردن، (کاملا) پوشاندن، (به سرعت و کاملا) شکست دادن، منکوب کر ...