مضر، موذی، پر ازار سایر معانی: آسیب آور، زیانبخش، زیانمند، گزندآور، دردآور، گزایان، رنج آور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطور زیان اور، بطور مضر، چنانکه اسیب یا صدمه زند
زیان اوری، مضرت، صدمه
رنج، دردناک، پر درد
دردناک، درداور سایر معانی: دارای درد مداوم، پر درد
رنجوساز، مصیبت امیز سایر معانی: رنج آور، آزردگر، دچار کننده، دامنگیر
غم انگیز، مصیبت بار، محنت بار سایر معانی: شرارت بار، شرور، زیانبخش، مصیبت انگیز
خار دار سایر معانی: تیغکدار، نیشدار، برنده
قطع، برش، قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، برنده سایر معانی: (سخن) نیش دار، برا، پرکنایه، طعنه آمیز، (سرما) سخت، سوزدار، بریدن، برینش، (قطعه ی بریده شده) لخت، وابره، تکه، تخته، (روزنامه و م ...
زیان اور، اسیب رسان سایر معانی: زیان اور، اسیب رسان
توهین امیز، فحش امیز [فوتبال] توهین آمیز
مضر، کریه، بد بو، نا مطلوب، زیان بخش سایر معانی: (برای سلامتی) بد، آسیب انگیز، متعفن، زننده