گردن کلفت، اوباش، لوطی محله سایر معانی: تبهکار، چاقوکش، (جمع) اراذل و اوباش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بذله گو، ادم شوخ، گانگستر، اوباش، همدست تبه کاران سایر معانی: عضو دسته ی تبهکاران، گانگستری، اراذل
بدکار، جانی، جنایت کار، تبه کار، جنایت امیز سایر معانی: آدم بدکار، آدم تبهکار، بدکردار [حقوق] تبهکار، بزهکار، جنایتکار، مجرم، محکوم
(خودمانی) عضو دار و دسته ی بزهکاران، گانگستر، غضو دسته جنایتکاران، کانگستر
متمرد، قانون شکن، یاغی، چموش، چموش، غیرقانونی اعلام کردن، یاغی شمردن سایر معانی: جانی فراری، تبهکار فراری، قانون شکن حرفه ای، گردنکش، شرور، یاغی خواندن، از حقوق مدنی و حمایت قانونی محروم کرد ...
خرابگر سایر معانی: (عضو قبیله ی آلمانی نژاد که اروپای غربی را مورد تهاجم قرار داد و در سال 455 میلادی شهر روم را غارت کرد) واندال، (v کوچک - کسی که به بناهای تاریخی و غیره آسیب می رساند) تبا ...