malefactor
/ˈmæləˌfæktər/

معنی

بدکار، جانی، جنایت کار، تبه کار، جنایت امیز
سایر معانی: آدم بدکار، آدم تبهکار، بدکردار
[حقوق] تبهکار، بزهکار، جنایتکار، مجرم، محکوم

دیکشنری

خرابکار
اسم
villain, malefactorتبه کار
criminal, felon, desperado, jailbird, malefactorجنایت کار
evildoer, malefactorبدکار
criminal, felon, convict, bane, highbinder, malefactorجانی
صفت
gory, malefactorجنایت امیز

ترجمه آنلاین

بدخواه

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.