(جانور شناسی) کلاغ لاشخور (corvus corone cornix - بومی اروپا)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردن کلفت، اوباش، لوطی محله سایر معانی: تبهکار، چاقوکش، (جمع) اراذل و اوباش
اغفال کردن، فریب دادن، چشم بندی کردن سایر معانی: گول زدن، کلک زدن، فریبکاری کردن، (در اصل) چشم کسی را بستن
adulthood, n•بزرگسالی، سن قانونی
تجرد، عزبی سایر معانی: تجرد، عزبی
[ریاضیات] پایه ی همسایگی ها
برادری، انجمن برادری و اخوت سایر معانی: اخوت، انجمن (متشکل از کسانی که هدف های مذهبی یا اجتماعی مشترکی دارند)، احساس محبت
اختلال انسجامگسیختگی کودکی [روانشناسی] اختلال تحولی فراگیری که به برخی از مهارتها از قبیل مهارتهای زبانی و حرکتی و اجتماعی به میزان قابلتوجهی لطمه میزند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] همسایگی مختصی
فرینندگی ,خالقیت
دختری، دخترها، دخترجماعت
[ریاضیات] همسایگی سفته