[ریاضیات] مختصات یکامتعامد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] توابع متعامد بهنجار، توابع نرمال ارتو [ریاضیات] تابع های یکامتعامد
[ریاضیات] یکامتعامد بودن
[حقوق] پرداخت برات نکول شده توسط شخص ثالث به منظور حفظ اعتبار مدیون
موضوع شرافتی، مطلب مربوط به شرف و آبرو
تجلیل کردن، مورد احترام قرار دادن، گرامی داشتن
پست کردن، تحقیر نمودن، خفیف کردن، کم ارزش کردن سایر معانی: خوار و خفیف کردن، کوچک کردن، فروافکندن، تحقیر کردن، رو به پایین شدن، (به زیر) خمیدن
مقبول، پذیرفته سایر معانی: مورد توافق، مرسوم و معمول
تحسین، ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جارکشیدن، ندا دادن، لله یا فریاد کردن, کف زدن سایر معانی: تحسین کردن، هورا کشیدن، آفرین گفتن، احسنت گفتن، فریاد کردن، تایید کردن، هلهله کردن، مورد ت ...
سر بالایی، ستایش، خط اتصال، اکولاد سایر معانی: درود و آفرین، (معمولا جمع) هلهله و آفرین، تمجید، تشویق، با لبه ی شمشیر به شانه ی کسی زدن (و به او لقب و امتیازات اشرافی دادن)، در آغوش گرفتن تش ...
همایون، عالی نسب سایر معانی: شکوه مند، مجلل، عالی، پرعظمت، بزرگ جاه، (از نظر سن یا مقام و غیره) قابل احترام، محترم، معزز، ارجمند، ماه هشتم تقویم مسیحی، ماه اوت، آگوست (مخفف آن: a و ag و aug) ...
جایزه، رای، اجر، مژدگانی، انعام، اعطا کردن، سپردن، امانت گذاردن سایر معانی: (در مورد کمک هزینه ی تحصیلی یا پاداش یا جوایز استحقاقی) اعطا، بخشش، اعطائیه، (معمولا در اثر امتحان یا کنکور یا مسا ...