وابسته به سازواره های همبسته، همه جانبه، کامل و همبسته، همادین، تمام گرانه، کل گرا، وابسته به همادگرایی (کل گرایی) [صنعت] کل نگر، جامع نگر، تمرکز بر روی ارتباط بین قسمت ها به عنوان بخشی از ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندرست، سالم، سلامت سایر معانی: تندرستی بخش، بهداشتی، مقوی [بهداشت] بهداشتی
(وابسته به جنبش فرهنگی سال های 1980 که هدفش تاکید معنویات و گیاهخواری و طب گیاهی و غیره بود - وابسته به سبک موسیقی امریکایی که دارای آهنگ تکراری و ساده بوده و هدفش ایجاد آرامش روحی بود) دورا ...
مربوط به کلگرایی |||متـ . کلگرا2 [جامعهشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان