کمک مصحح ,کسی که اخباراصلی رادردست گرفته برای مصحح میخواند، (چاپخانه و روزنامه و غیره) خبرخوان (کسی که متن را برای غلطگیر بلند می خواند)، گیره ای که خبر را جلو حروف چین نگه می دارد تا بتواند ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارنده سهام قرضه دولتی
[حسابداری] رشد فعالیت گرائی سهامداران
[حسابداری] سود گزارش شده به سهامداران
[حسابداری] کار گروه سهامداران نهادی
کهنه ای که باان کتری داه رادردست گیرند، کتری گیر
اجاره دار، مستاجر سایر معانی: اجاره دار
[حسابداری] سهامداران اقلیت [حقوق] صاحبان اقلیت سهام
[حقوق] صاحب اسمی سهم
شاغل مقام سایر معانی: صاحب منصب دولت، کارمند دولت، صاحب مقام، دیوان سالار، دیوان گر
بیمه گذار، صاحب ورقه ی بیمه [حقوق] بیمه گذار
سهیم، سهم دار، صاحب سهم سایر معانی: (در شرکت ها و غیره) سهام دار [صنعت] سهامدار [حقوق] سهامدار