نوش، بسلامتی کسی نوشیدن، صحبت دوستانه کردن، دوستانه، خودمانی، بسلامتی سایر معانی: (با : with) خوش و بش کردن با، معاشرت کردن با، خودمانی بودن با، (نادر) الله بختی، شانسی، (نادر) با هم مشروب خ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوست بودن، برادری کردن، متفق ساختن، برادری دادن سایر معانی: (به ویژه در مورد سربازان در کشور اشغالی) دشمن دوستی کردن، روابط دوستانه برقرار کردن (با مردم کشور اشغالی)، دوستانه رفتار کردن با، ...
دارای ویژگی های ملی کردن، ملی کردن، دولتی کردن، غیر خصوصی کردن، ملی شدن [حقوق] ملی کردن