پچ پچ، بیخ گوشی، نجوا، نجوا کردن، پچ پچ کردن سایر معانی: زمزمه کردن، در گوشی حرف زدن، محرمانه یا مخفیانه صحبت کردن، صحبت در گوشی، شایع شدن یا کردن، شایعه، سر، هر چیزی که نجوا شود، هر صدای پچ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پهنهای در مرز یا درون کمربند کوهزایی و به دور از پیشبوم [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
پهنهای در مرز یا درون کمربند کوهزایی و به دور از پیشبوم [ژئوفیزیک]