همایون، عالی نسب سایر معانی: شکوه مند، مجلل، عالی، پرعظمت، بزرگ جاه، (از نظر سن یا مقام و غیره) قابل احترام، محترم، معزز، ارجمند، ماه هشتم تقویم مسیحی، ماه اوت، آگوست (مخفف آن: a و ag و aug) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلند همت، جوانمرد سایر معانی: رادمرد، سلحشور، شهسوار، پر فتوت، عیار، chivalric : دلیرانه
وافر، سخی، روشن فکر، ازاده، زیاد، دارای سعه نظر، نظر بلند، جالب توجه، ازادی خواه، معتدل سایر معانی: وابسته به علوم انسانی، گشاده دست، سخاوتمند، دست و دل باز، دهشگر، فراوان، (تفسیر یا ترجمه) ...
سخاوت، دهش، ازادگی، بخشایندگی سایر معانی: گشاده دستی، سخاوتمندی، رادی
عظیم، فرخ، عالی، مجلل سایر معانی: شوکت مند، شکوهمند، پرشکوه، فرهمند، پرفرهی، (در برخی عنوان ها) بلندپایه، شریف، والاگهر، (عامیانه) بسیار خوب، محشر، متعال، رفیع، ارجمند، مهند، باشکوه ...
با وقار، مجلل، با شکوه سایر معانی: شکوهمند، پرشکوه، شاهانه، آهسته و موقر، باتانی، وقار آمیز