خوابیدن [رایانه و فنّاوری اطلاعات] منتقل کردن محتویات حافظۀ موقت به حافظۀ ثابت، مثلا دیسک سخت، تا بعدا بتوان آنها را به وضعیت قبلی برگرداند، بیآنکه تغییری در روند کار برنامهها حا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
روییدن سایر معانی: با ناپویایی جسمی یا فکری زندگی کردن، گیاه وار زیستن، خوردن و خوابیدن، (غده و زگیل و غیره) بزرگ شدن، رشد کردن، رستن، (مثل گیاه) سبز شدن، مثل گیاه زندگی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منتقل کردن محتویات حافظۀ موقت به حافظۀ ثابت، مثلا دیسک سخت، تا بعدا بتوان آنها را به وضعیت قبلی برگرداند، بیآنکه تغییری در روند کار برنامهها حاصل شود|||متـ . خواب کردن [رایانه و ...