زاویه، گوشه عزلت، جای انزوا سایر معانی: (محل تفکر و تنها بودن) خلوت، خلوتگاه، گوشه ی آرام، خلوتکده، محل زندگی زاهد گوشه نشین، عزلتگاه، خانقاه، گوشه ی عزلت، شراب هرمیتاژ (فرآورده ی فرانسه) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صومعه، دیر، ایوان، راهرو سرپوشیده سایر معانی: منزوی کردن، خلوت گزیدن، کناره گرفتن در، راهبه خانه، خانقاه، دیر (convent هم می گویند)، زندگی رهبانی، رهبانیت، خلوتکده، خلوتگاه، گوشه ی عزلت، (در ...
نهانگاه، فراری، فرار، مخفی گاه سایر معانی: گریزگاه
برج عاج، محل دنج، محل ارام برای تفکر، گوشهخلوت سایر معانی: (مجازی - نماد بلند اندیشی همراه با کناره گیری) برج عاج