حنا، بوته حنا، حنا مالیدن سایر معانی: با حنا رنگ کردن، حنا زدن به، (از ریشه ی عربی)، (گیاه شناسی) حنا (lawsonia inermis از خانواده ی loosestrife)، رنگ حنا (که از این گیاه گرفته می شود)، قهوه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ قرمز مایل به زرد، قهوهای مایل به قرمز، بور، طلایی سایر معانی: رنگ قهوه ای مایل به قرمز [نساجی] بور - طلائی رنگ - قهوه ای مایل به سرخ - رنگ سرخ مایل به زرد
ضلالت، فنا، تباهی، مرگ روحانی، دمار سایر معانی: (مذهبی) لعنت شدگی، نارستگاری، محکومیت ابدی، (قدیمی) فنا، نابودی، ویرانی، نیستی
وسیله تطهیر، تطهیری، بزرخ سایر معانی: (مجازی) محل تنبیه یا ندامت، جهنم، دوزخ، آزارگاه، (بیشتر با p بزرگ) برزخ، اعراف، عالم بزر، پالایشی، در برز قرار دادن [زمین شناسی] ژرف شکاف پرشیب - الف) و ...