هوس باز، دمدمی مزاج، بوالهوس، لوس سایر معانی: هوسران، متلون، (مهجور) تخیلی، پرخواب و خیال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظم، پرهرج ومرج سایر معانی: آشفته، درهم و برهم، نابسامان، به هم ریخته، ژول، آشوبناک، ناآرام، هرت، هرکی هرکی
ازروی دست پاچگی ,سراسیمگی
دیوانه وار، باشدت خشم
تصادفی، اتفاقی، برحسب تصادف سایر معانی: برحسب اتفاق، الله بختی، قاراشمیش، شانس، بخت، اقبال، به طور اتفاقی، بی حساب و کتاب، به طور الله بختی، چکی، اتفاقا
اشوبگرانه سایر معانی: آشوبگرانه، بلوا آمیز، عربده جویانه، آشوب انگیز، آشوب انگیزانه، لگام گسیخته، بی بندوبار، عیاش، پرغلغله، خرم، وافر