گورکن، دوره گرد، خرسک، دستفروش، خرده فروش، شغاره، ازار کردن، اذیت کردن سایر معانی: (ارتش - علامتی که حاکی از درجه یا رتبه است) مدال، نشان، درجه، هر علامت یا نشان مشخص کننده، سر به سر گذاشتن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباه، صدای گاو یا جغد کردن سایر معانی: هو کردن، با ایجاد صدای ((بو)) ناخشنودی یا سرزنش را ابراز کردن (مثلا در مسابقات)، صدای هو، بو، (خودمانی) ماری جوانا، اظهار تنفر
اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، تعرض کردن، خسته کردن، حملات پی درپی کردن سایر معانی: (با پرسش های پی درپی یا قرض سنگین یا غم و غیره) آزار دادن، به ستوه آوردن، مستاءصل کردن، پاپی شدن، ستوه ...
مسخره کردن، دست انداختن، مچل کردن، منتر کردن
(امریکا - خودمانی) ردیف های آخر بالکن تئاتر (که بلیط های آن از همه ارزانتر است)