خدانکند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرام اسمانی
پایه بندی فرشتگان، سلسله مراتب فرشتگان
مقدس، پارسامنش
حداکثر کوشش خود را کردن، زمین و زمان را به هم زدن، چهاوچها کردن، آسمان و زمین را به هم دوختن، بیشترین سعی خود را کردن
دراساطیر نام زن ژوپیطر، زن زیبا، خرده سیاره
(گیاه شناسی) عرعر چینی (ailanthus altissima)، درخت عرعر
ستوده، شایان ستایش، قابل پرستش سایر معانی: (عامیانه) دلپذیر، زیبا، پرستیدنی
زندگی پس از مرگ سایر معانی: جهان باقی، آخرت
فرشته، فرشتگان، سروش، فروهر سایر معانی: ملک، امشاسپند، منبع الهام، روح راهنما و یاری دهنده، آدم خوب و زیبا، آدم مهربان و خوب، نمای انسانی در لباس سفید با دو بال سفید و طوقی از نور به دور سر، ...
جو، کرهء هوا، پناد، واحد فشار هوا، فضای اطراف هر جسمی سایر معانی: هوای هر جای بخصوص، حالت (در مورد مکان)، محیط، حالت و اثر کار هنری، (عامیانه) گیرایی، حالت بخصوص (در اثر مبلمان و تزئینات)، ( ...
برکت، سعادت سایر معانی: آمیزه ی خوشحالی و لذت، شادکامی، خوشدلی، شادمانی، خوشی، شعف، روان شادی، سعادت جاودانی، خلسه، ربودگی مذهبی و روحانی، (امریکا - خودمانی ـ معمولا با out) نشئه شدن (در اثر ...