سوزش معده، درد یا سوزش قلب سایر معانی: ترش کردگی، دل سوزش، ترشا، حسدیاخصومت ورزیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نارضایتی، ناخشنودی، ناخرسندی، عدمرضایت سایر معانی: نارضایی، ناخوش دلی، مایه ی نارضایی
حسادت، غبطه، رشک، غل، غیرت، غبطه خوردن، حسد بردن به سایر معانی: پژهان، مورد رشک، (هر چیز حسادت انگیز) رشک انگیز، مایه ی حسرت، رشک بردن، حسد ورزیدن، حسادت کردن، حسرت داشتن، دریغیدن، پژهان برد ...
سوء هاضمه، بد گواری، دیر هضمی، رودل سایر معانی: گوارش ناپذیری، هضم ناپذیری، ناگوارایی [علوم دامی] بدگوارشی، سوءهاضمه .