معنی

حسادت، غبطه، رشک، غل، غیرت، غبطه خوردن، حسد بردن به
سایر معانی: پژهان، مورد رشک، (هر چیز حسادت انگیز) رشک انگیز، مایه ی حسرت، رشک بردن، حسد ورزیدن، حسادت کردن، حسرت داشتن، دریغیدن، پژهان بردن، دژمانیدن، بدخواهی، کینمندی، چشم طمع (به چیز یا مال دیگری)

دیکشنری

حسادت
اسم
jealousy, envy, heart-burningحسادت
envy, grudgeغبطه
envy, jealousyرشک
honor, zeal, ardor, fervor, enthusiasm, envyغیرت
shackle, roll, envy, hate, hatredغل
فعل
begrudge, envyغبطه خوردن
envyحسد بردن به

ترجمه آنلاین

حسادت کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.