سرگیجه سایر معانی: گیجی، دوران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سختی، نرم نشدنی، ارام نشدنی، تسکین ناپذیری، کینه توزی سایر معانی: سنگدل
عدم قبول، عدم موافقت، عدم تسلیم
سختی، سنگدلی سایر معانی: سختی، سنگدلی
فراموشکاری، چشم پوشی
انحراف، بدراهی، کژی، منحرف بودن سایر معانی: گمراهی، ضلالت، کژراهی، تباهی، لجبازی، خیره سری، نافرمانی، لجاجت
حضور ذهن، هشیاری، زرنگی، سرعت انتقال، حاضر ذهنی، هوشیاری، متانت
مبالغه سایر معانی: خود نمایی، ادعایی زیاد
بیرحمی، سخت دلی
فراست، زیرکی، ذکاوت، هوش، ژرفی، دانایی، هوشمندی سایر معانی: عقل، خرد، فرزانگی
(امریکا - خودمانی) زود خشمی، زود رنجی
خوشفکری سایر معانی: تندرستی، صحت، درستی [عمران و معماری] سلامت - سلامتی - خلوص