رساله، کتاب راهنما، کتاب دستی سایر معانی: راهنمانامه، (کتاب مراجعه که اصول چیزی را معمولا به ترتیب الفبا شرح می دهد) دست نامه، کتاب دم دستی، کتاب مبانی، پایه نامه، دستینه (guidebook هم می گو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فصل، کتاب، دفتر، سفر، فصل یاقسمتی از کتاب، رزرو کردن، در کتاب یادفتر ثبت کردن، توقیف کردن سایر معانی: (در کتاب های بزرگ) بخشی که خود چند فصل دارد، دستک، دفتر روزانه، موضوع یا مطلب به خصوصی، ...
نسخۀ فشردۀ راهنمای عملیات مورداستفادۀ کارکنان برای انجام امور عملیاتی خط مقدم شامل اطلاعات گلچینشدۀ مرجع و سیاستها و روالها و تصاویر و حافظهیارها (memory aids) و بازب ...
واژههای مصوب فرهنگستان