صمیمی، بسیار نزدیک، خودمانی، پهلوی یکدیگر، محرمانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجاهل کردن، اغماض کردن، چشم پوشی کردن سایر معانی: (در مورد چیزهای بد) نادیده انگاشتن، موافقت ضمنی کردن، مسامحه کردن، سر وسرداشتن
همکاری کننده، مربوط به همکاری، هم نیروزادی سایر معانی: مربوط به همکاری، همکاری کننده، هم نیروزادی [پلیمر] اثر تشدید کننده