معنی

تجاهل کردن، اغماض کردن، چشم پوشی کردن
سایر معانی: (در مورد چیزهای بد) نادیده انگاشتن، موافقت ضمنی کردن، مسامحه کردن، سر وسرداشتن

دیکشنری

معجزه
فعل
overlook, conniveچشم پوشی کردن
blink, connive, evade, ignoreتجاهل کردن
condone, conniveاغماض کردن

ترجمه آنلاین

راضی کردن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.