دهانه، قید، مهار، افسار، پالهنگ، عنان، رام کردن، جلوگیری کردن از، کنترل کردن سایر معانی: مهار کردن (اسب)، لگام کردن، لجام زدن، هر چیزی که مهار کند، تحت اختیار داشتن یا گرفتن، (به نشان اعتراض ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طناب، خام، کمند، طناب خفت دار، کمند انداختن سایر معانی: لویشه، نهنگ، پالاهنگ، شولان [کامپیوتر] کمند- ابزار انتخاب که معمولاً در برنامههای نقاشی وجود دارد . شکل آن مانند طناب قلابداری است و ه ...
حدود، وسعت، افسار، کمند، افسار کردن سایر معانی: پالهنگ، مهار، مهار کردن، بستن (با افسار)، (استعداد یا قابلیت فردی و غیره) حد، ظرفیت