مشتاق، بی نفس، بی جان سایر معانی: از نفس افتاده، نفس گیر، (شعر قدیم) مرده، نفس نفس زنان، (در اثر ترس یا هیجان و غیره) از نفس بازمانده، دم فرو کشیده، (در مورد سبک نگارش) پر هیجان و گیرا، پر ا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوک صفت (کثیف و پرخور و آزمند و خودخواه)، خوکسان، خوکوار، خوک مانند