معنی

مشتاق، بی نفس، بی جان
سایر معانی: از نفس افتاده، نفس گیر، (شعر قدیم) مرده، نفس نفس زنان، (در اثر ترس یا هیجان و غیره) از نفس بازمانده، دم فرو کشیده، (در مورد سبک نگارش) پر هیجان و گیرا، پر اشتیاق

دیکشنری

نفس نفس بکش
صفت
breathlessبی نفس
inanimate, inert, breathless, exanimate, insentientبی جان
eager, keen, enthusiastic, aspiring, avid, breathlessمشتاق

ترجمه آنلاین

بی نفس

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.