[نساجی] جزء زمینه - کوپله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] پیش نما سازی
دستور العمل، راهنمایی، فرمان، اموزش، سفارش سایر معانی: آموزش، تعلیم، پرهیختن، تدریس، درس، آموزه، پند، دستور، رهنمود، (جمع) دستورات (مثلا روی شیشه ی دارو یا قوطی رنگ و غیره)، رهنمودها، آگهداد ...
در مطالعات گفتمانی و کاربردشناختی، فرایندی که به نحوۀ صورتبندی رویداد اصلی اشاره دارد [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان