instruction
معنی
سایر معانی: آموزش، تعلیم، پرهیختن، تدریس، درس، آموزه، پند، دستور، رهنمود، (جمع) دستورات (مثلا روی شیشه ی دارو یا قوطی رنگ و غیره)، رهنمودها، آگهدادها
[کامپیوتر] دستور دستورالعمل
[برق و الکترونیک] دستور العمل
[نساجی] دستورالعمل - نسخه
[ریاضیات] آموزش، دستورالعمل، دستور، تعلیم، راهنما، یاددهی، تدریس