instruction
/ˌɪnˈstrəkʃn̩/

معنی

دستور العمل، راهنمایی، فرمان، اموزش، سفارش
سایر معانی: آموزش، تعلیم، پرهیختن، تدریس، درس، آموزه، پند، دستور، رهنمود، (جمع) دستورات (مثلا روی شیشه ی دارو یا قوطی رنگ و غیره)، رهنمودها، آگهدادها
[کامپیوتر] دستور دستورالعمل
[برق و الکترونیک] دستور العمل
[نساجی] دستورالعمل - نسخه
[ریاضیات] آموزش، دستورالعمل، دستور، تعلیم، راهنما، یاددهی، تدریس

دیکشنری

دستورالعمل
اسم
recipe, instruction, ground rule, address instructionدستور العمل
guidance, instruction, orientation, leadership, admonition, steerageراهنمایی
command, decree, order, steering wheel, edict, instructionفرمان
training, education, instructionاموزش
order, instructionسفارش

ترجمه آنلاین

دستورالعمل

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.