پرهیز، ریاضت، سخت گیری، تروشرویی، سادگی زیاد از حد، عبوسی سایر معانی: سختی، صرفه جویی و سختی کشیدن (به واسطه ی جنگ یا بحران اقتصادی و غیره)، مشقت، زهد، سادگی، بی پیرایگی، سادگی زیاده از حد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سختی، نرم نشدنی، ارام نشدنی، تسکین ناپذیری، کینه توزی سایر معانی: سنگدل
عدم قبول، عدم موافقت، عدم تسلیم
سختی، سنگدلی سایر معانی: سختی، سنگدلی
بیرحمی، سخت دلی
عبوسی سایر معانی: سختی، سخت گیری، درشتی، تندی