موجود وهمی سایر معانی: گرملین (موجود جن مانند خیالی و کوچکی که به شوخی گفته می شود باعث خراب شدن هواپیماها و به هم خوردن کارهاست)، موجود وهمی مثل جن و پری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عیب، رخنه، شکاف، درز، خدشه، کاستی، اشوب ناگهانی، تند باد، ترک برداشتن، عیب دار کردن سایر معانی: (چینی و شیشه و الماس و غیره) ترک، شکست، شکستگی، نقص، نقیصه، کمبود، کم داشت، آک، آسیب دیدگی، نق ...
سوء عمل، بدعمل کردن، بدعمل کردن سایر معانی: (اندام یا ماشین و غیره) درست کار نکردن، دژکاری، کژکاری، کژکنشی [کامپیوتر] خرابی ؛ نادرست عمل کردن ؛ سوء عمل [برق و الکترونیک] عملکرد ناقص [ریاضیات ...
پری، ادم بازیگوش و خطرناک، پریزادی که در ماهتاب میرقصد سایر معانی: pixy پری، مج، بچه شیطان