ابستن، بار دار سایر معانی: آبستن، حامله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زن ابستن، حامله، ابستن
ابستنی سایر معانی: ابستنی
هیچبار [علوم سلامت] زنی که هرگز باردار نشده است
واژههای مصوب فرهنگستان
اولبار [علوم سلامت] زنی که برای نوبت اول باردار شده است
(آدم یا حیوان) بزرگ و سنگین، فربه، سمین، پروزن، (ورزش: کشتی و مشت زنی) سنگین وزن، باهوش، آدم رده بالا، سنگین وزن، مشت زن یاکشتی گیریاچابک سوارسنگین وزن
بار اوری، حاصل خیزی، نیروی تولید، پرکاری، سودمندی
بارخیزی، پربارب، برومندی، پرزایی
تعداد بارداریهای یک زن بدون توجه به نتیجۀ بارداری [علوم سلامت]
زنی که هرگز باردار نشده است [علوم سلامت]
زنی که برای نوبت دوم یا بیشتر باردار شده است [علوم سلامت]