حک شده سایر معانی: (verb transitive) حک کردن، تراشیدن، کنده کاری کردن، بریدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوساله ی طلایی (که وقتی موسی به کوه سینا رفته بود یهودیان آن را می پرستیدند)، ثروت دنیوی
لافزن، بت، صنم، معبود، خدای دروغی، دغل باز سایر معانی: (هرچیزی که زیاده تحسین و تقدیس شود) صنم، پرسته، (در مذاهب یکتاپرست - هر الهه یا دارگونه یا خدا به جز خداوند یکتا) خدای دروغین، عقیده ی ...
اهمیت، ضرورت