ملخ، اتش بازی کوچک سایر معانی: (جانورشناسی) ملخ (تیره ی acrididae)، نوعی مشروب الکلی (مخلوطی از کرم دومانت سبز و کرم کاکائو)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندمل
(جانور شناسی) ملخ تنبل (romalea microptera - بومی جنوب خاوری ایالات متحده)
حشره، کرم خوراک، کرم ریز، کارتنه، جمنده سایر معانی: (جانورشناسی) حشره (رده ی بزرگ insecta که بندپا و بند تن هستند) خرفستر، مخنده، (مجازی) جانور موذی، کرم خوراک مثل کرم پنیر و غیره، عنکبوت [ن ...
اقاقیا، ملخ سایر معانی: میگ (رجوع شود به: grasshopper)، رجوع شود به: seventeen-year locust، (گیاه شناسی) اقاقیا (robinia pseudoacacia از جنس acacia و خانواده ی pea)، اقاقیای آمریکایی، درخت ل ...