تعریف، خوشامد، درود، خوش آمد، خوش ایند، تعارف، خوشامد گویی کردن، تعریف کردن از، خوشامد گفتن سایر معانی: مداهنه، تحسین، ستایش، تمجید، تعریف کردن (از)، تکریم کردن، مورد تحسین (یا تمجید یا ستای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی سایر معانی: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی [سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی [عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی [برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت ...
تحسین، ستایش، پرستش، نیایش، چاپلوسی، تعریف، تمجید، رجز، خوشامد گویی صمیمانه، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تمجید کردن، تعریف کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، ستودن، ...
معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن سایر معانی: سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، ...