سپردن، مرتکب شدن، اعزام داشتن برای، متعهدبانجامامری نمودن سایر معانی: (به امانت) سپردن، تحویل دادن، (خواهی نخواهی) فرستادن، متعهد کردن، مقید کردن، قول دادن، به گردن گرفتن، اختصاص دادن، (برای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد کردن، عروسی کردن، عقدکردن، شوهر دادن سایر معانی: هواداری کردن (از)، طرفداری کردن، جانبداری کردن، حمایت کردن از، پشتیبانی کردن، زناشویی کردن، به زنی گرفتن، ازدواج کردن، زن دادن، عقیده د ...