واگذاری ,تسلیم ,سپردن ,حمل ,امانت فرستی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قرارداد و عهدنامه و غیره) یکی از امضا کنندگان، امضا کننده(گان) مشترک، هم امضاء
امضای پس ازامضای دیگری ,تصدیق امضای دیگری
نامزد کردن، گماشتن، معین کردن، تخصیص دادن، برگزیدن
[ریاضیات] رأس مشخص
تخصیص، اسم، تعیین، نقش سایر معانی: گزینش، انتخاب، انتصاب، عنوان، نام، لقب، کنیه، نامگذاری [عمران و معماری] تسمیه - مقصد [ریاضیات] معرفی، سمت، نقش
[عمران و معماری] علامت گذاری تشخیص
معرفی کننده، اشاره کننده، تعیین کننده
طرحهای امضای رقمی [رمزشناسی] روشهایی برای اطمینان از تأیید ارسال یک پیام مشخص توسط یک هستار
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] پارامتر دیسک گردان
امضای الکترونیکی [اقتصاد] [اقتصاد] پروندۀ رقمی که همراه با قرارداد یا به پیوست آن است و ازنظر قانون با امضای دستی بر روی کاغذ برابر است|||[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] هر نشان الکترون ...
درونفکویسان [جانورشناسی] ردهای کوچک از ششپاوندان که پایههای قطعات دهانی آنها درون پوشینۀ سر قرار دارد؛ اعضای این رده حشراتی بیبال و کوچک و فاقد چشم ...