[پلیمر] خط چسبیدگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] منطق چسبی - مدارهای منطقی نسبتاً ساده و اضافی که برای اتصال بخش اصلی یک کامپیوتر به دیگری مورد نیاز است . مثلاً اکثرریزپردازنده ها نیاز به نوعی « منطق چسبی » میان CPU و حافظه دارن ...
(آمریکا) بو کردن برخی از انواع چسب (که گیجی و لذت می دهد ولی می تواند به مغز و کلیه ها صدمه بزند)
گوی گلوئونی [فیزیک] حالت مقید دو یا چند گلوئون که ناشی از خودبرهمکنش گلوئونها در کرومودینامیک کوانتومی quantum chromodynamics)) است |||متـ . حالت مقید گلوئون bound glue state ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[پلیمر] چسب همگذاری
سریشم سگ ماهی، طلق ورقه ای
چرکی، باطلاق، کثافت، (مجازا) سختی، گرفتاری، آدم بی کله، گندیده، فاسد ضایع کردن، فاسد کردن، ضایع شدن، فاسد شدن، رسیدن، عمل آمدن، گیج کردن، خرف کردن
مجنون، دیوانه سایر معانی: دیوانه وار
اشفته، عصبانی، از کوره در رفته، بی عقل، اتشی سایر معانی: سراسیمه، (کاملا) بی تاب، برآشفته، (از شدت درد یا خشم یا دلواپسی) از خود بی خود، دل شوریده، با سراسیمگی، با بی تابی، دیوانه وار، (قدیم ...
1- (در اثر مواد مخدر) نشئه شدن، از خود بی خود شدن، مست و لایعقل شدن 2- (در اثر نمایش یا اثر هنری ولی بدون مصرف موادمخدر) از خود بی خود شدن، عنان از کف دادن، (خودمانی) نشئگی، مستی، خلسه، توهم
چسبنده، چسبناک، کاملا احساساتی سایر معانی: چسبان، شیره مانند، سریش مانند، نوچ، بیش از حد احساساتی، سانتی مانتال، (آمریکا - خودمانی)، شیرین و چسبناک [کامپیوتر] تلفظ Gul . نگاه کنید به graphic ...
صمغ، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، چسب، چسباندن، گول زدن، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، صمغی شدن سایر معانی: رزین، سقز، انگژه، ژد، زفت، زنج، رجوع شود به: gum tree، (پشت تمبر پست و د ...