(آمریکا-عامیانه) هر چیز لزج و چسبناک، چیز خلط مانند، مایع غلیظ، مخلوط درهم و برهم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیزاری و ترس از انگلیسها سایر معانی: تنفر یا ترس از انگلستان و مردم و زبان و فرهنگش، انگلیسی هراسی
وابسته به انگلیسی زبانان، انگلیسی زبان، کسی که به انگلیسی تکلم می کند، کسی که به انگلیسی تکلم می کند وابسته به انگلیسی زبانان most of canada's people are anglophones بیشتر مردم کانادا انگلیس ...
به صورت ژلاتین درآوردن، ژلاتینی کردن، (عکاسی) با لایه ای از ژلاتین پوشاندن، با ژلاتین لعاب دادن، تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن، ژلاتین زدن به، باژلاتین پوشاندن
چسبناک، ماده چسبنده و لزج، بوی نامطبوع، مزهو طعم تند، ذوق، رغبت سایر معانی: (آمریکا-خودمانی)، چیز چسبناک، چیز چسبان، شیرین و چسبناک، شیره مانند، میل
چکیده، جریان، شهد، شیره، لجن، بستر دریا، لای، رسوخ، لجن زار، جاری، بیرون دادن، اهسته جریان یافتن، تراوش کردن، چکیدن سایر معانی: گل آبکی، شلکا، خره، تراویدن، آهسته جریان داشتن (مانند خون نیمه ...