مرور، گذرنده، عبور، مرگ، فانی، زود گذر، بالغ بر، در گذشت سایر معانی: (رجوع شود به: pass) گذشت، تصویب، پاس، عابر، رهگذر، گذرا، کوتاه، موقتی، آنی، ناپایا، (قدیمی) بسیار، به شدت، سطحی، با بی دق ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زاویۀ بین باریکۀ ذرات یا پرتوِ فرودی با سطح تحت تابش [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان