خوشی، خرسندی، خوش وقتی، خوشحالی سایر معانی: شادی، مسرت خاطر، سرور، میل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برکت، سعادت سایر معانی: آمیزه ی خوشحالی و لذت، شادکامی، خوشدلی، شادمانی، خوشی، شعف، روان شادی، سعادت جاودانی، خلسه، ربودگی مذهبی و روحانی، (امریکا - خودمانی ـ معمولا با out) نشئه شدن (در اثر ...
لذت، خوشی، برخورداری، خوش وقتی سایر معانی: خوشایندی، تمتع، بهره مندی، بهره وری، مایه ی خرسندی، مایه ی لذت، تفریح
خوش رویی، خونگرمی، خوش مشربی سایر معانی: خوش معاشرتی
شادی، طالع، سعادت، خرسندی، خوش وقتی، خوش بختی، سعد کوفی سایر معانی: خوشحالی، خوشی، خوشنودی
خوشی، خرسندی سایر معانی: خوشحالی، شادمانی
خوشى، شادمانى
لذت، کیف، خوشی، انبساط، خوش وقتی، عیش، شهوترانی، خوشایند بودن، لذت بردن سایر معانی: مسرت، حظ، رامش، میل، خواسته، دلخواه، مایه ی لذت، مایه ی دلخوشی، لذت بخش، لذت بردن از، کیف کردن، محظوظ کردن ...