متوقف ساختن، بخدمت خاتمه دادن سایر معانی: 1- (جامه و غیره) کنار گذاشتن 2- (به ویژه موقتا) از کار بی کار کردن، 3- (خودمانی) ول کردن، دست برداشتن 4- برای استراحت توقف کردن، فصل کم کاری، بخدمت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی