کلفت، معشوقه، دوشیزه، دختر، دختربچه، زن جوان سایر معانی: زن ازدواج نکرده، زن مجرد، (زننده) کلفت، کارمند زن، (خودمانی) زن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دختران یشاهنگ
(آمریکا) پیشاهنگ دختر، عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا (در سال 1912 تاسیس گردید)
رفیقه، دلبر سایر معانی: دوست دختر، معشوقه
دختری سایر معانی: دختر بودن، دوران دختری، دختران
دختر وار سایر معانی: (ناخوشایند) دخترانه، مثل دخترها، دارای رفتار دخترمابانه
(امریکا) مستخدمه ی میخانه که کارش جلب مشتری و ترغیب خرید مشروب بیشتر توسط مشتریان است
(امریکا - عامیانه) زن مجرد (که شاغل است و به طور مستقل زندگی می کند)
ایجاد کردن، به وجود آوردن، به کار انداختن، فاحشه ی تلفنی، فاحشه تلفونی
(امریکا) عضو سازمان آتش اردو (که شبیه سازمان پیشاهنگی است)
(فیلم) منشی صحنه [سینما] منشی تداوم - منشی تداوم صحنه ها - منشی صحنه
دختر ناز نازی