گاز، بخار، دود، بخار دادن، دود دادن، باغضب حرف زدن سایر معانی: (معمولا جمع) گاز (زننده یا کشنده)، دم، دود و دم، هرم، گاز دود، گاز دود (از خود) متصاعد کردن، گاز دود دادن، گاز (یا بخار یا دود) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی