اقامنشی، بانومنشی، نجابت، ادب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فقیر آبرودار، مسکین دارانما، ژنده پوش، نجیب نما، فقیرواقا منش، بی نواوتوانگرنما
تند، بی ادب، بی نزاکت، بی ادبانه سایر معانی: ناراد، نارادانه
زیبا، برازنده، لطیف، ظریف، شیک و مد، موزون، با سلیقه، مطابق مد روز سایر معانی: (طرح و نقشه و سبک و لباس و غیره) قشنگ، گیرا، خوش طرح، (آدم) دلپذیر، آراسته، پیراسته، با نمک، دلپسند، ملیح، (اند ...
تربیت، ادب
خود ارا، خود ارا، تر و تمیز، وفادار، قابل اعتماد، سرحال، شیک، از حرکت بازداشتن، دویدن سایر معانی: مخفف: (trigonometric(al، (انگلیس - قدیمی)، آراسته، درست، بی عیب، دقیق، مو به مو، (محلی - برا ...
وابسته به سلطنت ملکه ویکتوریا (1837-1901)، (دارای مشخصات تمدن و زندگی انگلیس در دوران ملکه ویکتوریا) محافظه کار، امل، محافظه کارانه، (معماری و غیره) سبک دوران ویکتوریا، مربوط به زمان سلطنت م ...