زمخت، بدترکیب، خام دست، ناازموده سایر معانی: دست و پا چلفتی، چلفتی، شلخته، لش، سر به هوا، بد ساخت، بی قواره، ناهنجار، زشت، حاکی از ناشیگری یا بد سلیقگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طولانی و دراز، بلند تراز حد معمول سایر معانی: (بیشتر در مورد انسان) دراز بی قواره، لاغر و دراز، دیلاق، دراز لق لقو (gangly هم می گویند)، lanky طولانی و دراز