تفاله، روده، نخاله، اشغال، خاکروبه، زباله، فضولات، خش، اشغال خاکروبه سایر معانی: چیز بی ارزش یا زننده، آشغال [عمران و معماری] زباله - آشغال [کامپیوتر] داده ناخواسته ؛ آشغال ؛ زباله [بهداشت] ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زباله روبی [کامپیوتر] زباله روبی ؛ پاک کردن خانه های بلااستفاده حافظه در یک فایل
[عمران و معماری] آشغال خرد کن
[کامپیوتر] اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات رورودی بیهوده داده شود برنامه ها نتایج بیهوده ای را به عنوان خروجی تولید خواهد کرد
نخود (رجوع شود به: chickpea)
جامه ابریشمی پوشیده، ملبس بجامه ابریشمی
تحریف، ضایعات، تحریف کردن، الک کردن سایر معانی: دستکاری کردن (در متن یا نوشته)، (در اثر سهل انگاری) بد نقل قول کردن، (در اثر بدی دستگاه فرستنده یا بدی هوا) پیام نامفهوم پخش کردن، (داستان و غ ...
تحریف کننده
گرتا گاربو (هنر پیشه ی معروف سینما - متولد سوئد)
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Hg+6Si2O7
خوابگاه، هر گونه تختخواب تاشو سایر معانی: جای خواب موقت درست کردن، جای خواب موقت دادن به، شب را به سر بردن، بیتوته کردن، تختخواب سفری، تختخواب باریک و سبک که یک سوی آن به دیوار متکی باشد (مث ...
رخت، جامه لباس سایر معانی: لباس، جامه، پوشاک، تن پوش، رجوع شود به: bedclothes، ملبوس